شازده کوچولو

«شازده کوچولو» نوشته آنتوان دوسنت اگزوپری یک داستان سورئال با درونمایه فلسفی است که به مفاهیمی مثل عشق و دوستی میپردازد. لحن کتاب بسیار روان و ساده است طوری که خیلی از افراد آن را مختص کودکان می دانند. اگرچه تعداد کسانی که معتقدند رمان شازده کوچولو را باید همه افراد در هر سنی بخوانند نیز کم نیست.

«شازده کوچولو» عاشق گل سرخ مغروری می شود که در سیاره او روییده است. گل سرخ اما به قدری خودپسند و بدخلق بود که عشق شازده کوچولو را نادیده می گرفت و محبتش را پاسخ نمی گفت. در پی غم این عشق، شازده کوچولو تصمیم گرفت از سیاره اش برود و سفر دور و دراز و احتمالاً بی بازگشتی را آغاز کند. او آتشفشان های فعالش را پاک و دوده گیری کرد. سیاره اش را تمیز و مرتب کرد و با دل گرفته از گل که حالا کمی پشیمان بود، خداحافظی کرد و راهی شد. در طی این سفر به افراد عجیب و متفاوتی برخورد که داستان ملاقات با هر یک از آن ها را در کتاب می خوانیم.

کتاب شازده کوچولو اولین بار در سال 1943 در آمریکا چاپ شد و تاکنون به سیصد زبان دنیا ترجمه شده است. این کتاب سومین داستان پرفروش قرن و پرفروش ترین کتاب تک جلدی جهان است. آنتوان دوسنت اگزوپری خلبان و نویسنده اهل فرانسه بود که  رمان شازده کوچولو پرخواننده ترین و پرفروش ترین اثر اوست. همچنین او کتاب های «زمین انسان ها»، «هوانورد»، «خلبان جنگ» و «نامه ای به یک گروگان» را نوشت.

بهترین ترجمه شازده کوچولو

در ایران نیز افراد بسیاری این کتاب را ترجمه کرده اند که یکی از بهترین آن ها ترجمه زنده یاد محمد قاضی است که توسط انتشارات امیرکبیر منتشر شده است. از جمله دیگر آثار ترجمه شده از محمد قاضی می توان به ترجمۀ رمان های «زوربای یونانی» از نیکوس کازانتزاکیس و «دُن کیشوت» از میگل دو سروانتس اشاره کرد.

محصولات مرتبط: کتاب ملت عشق

 جملات زیبای کتاب شازده کوچولو

– میلیون ها سال است که گلها خار مـی سازند و بـا این حال میلیون ها سال است که گوسفندها گلها را می خورند. حال، آیا تلاش در فهم ایـن موضوع که چرا گل هـا این همه زحمت برای ساختن خارهایی می کشند که هیچوقت به دردی نمی خورند، جدی نیست؟ آیـا جنگ گوسفندها و گل ها مهم نیست؟ آیا این کار از جمع زدن یک آقای سرخ چهره مهـم تـر و جدی تر نیست؟ و اگر من گلی را بشناسم که در دنیـا طاق باشد و بجز در سیاره مـن، در هیچ کجای دنیا یافت نشود و آن وقت گوسفندی بتواند بی آنکه بفهمد چه میکند، یـک روز صبح با یک گاز نفله اش کند، این مهم نیست؟

سرخ شد و باز گفت:

– اگر کسی گلی را دوست داشته باشد کـه در میلیونهـا ستاره فقط یکی از آن پیدا شود همین کافی است که وقتی به آن ستاره ها نگاه می کند، خوشبخت باشد. چنین کس بـا خـود می گوید: «گل من در یکی از این ستاره ها است…» ولی اگر گوسفند گـل را بخـورد بـرای آن کس در حکم این است که تمام ستاره ها یکدفعه خاموش شده باشند. خوب، این مهـم نیست؟

 

تو خودت را محاکمه خواهی کرد. این دشوارترین کار است. محاکمه خود از محاکمه دیگران مشکل تر است. تو اگر توانستی درباره خود درست قضاوت کنی قاضی واقعی هستی.

 

روباه گفت: من نمی توانم با تو بازی کنم. مرا اهلی نکرده اند.

شازده کوچولو آهی کشید و گفت: ببخش!

اما پس از کمی تأمل باز گفت:

– «اهلی کردن» یعنی چه؟

روباه گفت: تو اهل اینجا نیستی. پی چه میگردی؟

شازده کوچولو گفت: من پی آدمها می گردم. «اهلی کردن» یعنی چه؟

روباه گفت: آدم ها تفنگ دارند و شـکار می کنند . این کارشان آزارنده است. مرغ هم پرورش می دهند و تنها فایده شان همین است. تو پی مرغ می گردی؟

شازده کوچولو گفت: نه، من پی دوست می گردم. نگفتی «اهلی کردن» یعنی چه؟

روباه گفت: «اهلی کردن» چیز بسیار فراموش شده ای است، یعنی «علاقه ایجاد کردن…»